اظهار برادری #پانکردیسم و کرد دانستن اقوامی مانند لرها و بیان کلمات استثمار گونه ای مانند
کرد_کلهر
کرد_لک
کرد_بختیاری
برای رسیدن به آب های گرم خلیج فارس و منابع بزرگ نفت و گاز و کشاورزی است. بزرگترین مانع برای این کار لرها هستند که با استفاده از جعل تاریخ و توهمات این چنینی سعی بر هضم این قوم در خود دارند.
💢اقوام در ایران با هم هیچ مشکلی ندارند.مشکل را تعداد معدود پانها ایجاد میکنند.
سحرگاه پنجم خرداد 1287، مته های حفاری گروه اکتشافی ویلیام ناکس دارسی انگلیسی گنج سیاهی از دل زمین در مسجدسلیمان بیرون آورد که منشا تحول در ایران و خاورمیانه شد. کشف نفت در مسجدسلیمان به عنوان اولین اکتشاف نفتی در خاورمیانه توجهات جهانی را به این شهر جلب کرد و مسجد سلیمان به خاورمیانه اهمیتی استراتژیک بخشید. اما کسی تصور نمی کرد این شهر که روزی اتوپیای(آرمان شهر) ایران بود به سرنوشتی دچار شود که هم اکنون از ابتدایی ترین امکانات شهری نیز محروم باشد. بالاترین نرخ خط فقر (آمار روزنامه دنیای اقتصاد)،بیکاری و یکی از بالاترین نرخ های خودکشی جوانان در کشور آماری است که عمق فاجعه را در این شهر نشان می دهد.
روزی مشیرالممالک قاجاریه که از مسجدسلیمان آنروز بازدید و از وجود آنهمه امکانات ابراز تعجب نموده بود درخاطراتش با ذکر رونق اقتصادی و امکانات وسیع موجود در مسجدسلیمان بواسطه کشف نفت نگاشته بود: «ازبلندای تپه ای به شهرمسجدسلیمان می نگریستم و گریه ام گرفته بود که چرا این همه امکانات دراین شهراست ولی درتهران نیست؟!».
حال که شرایط کنونی این شهر را می بینیم چقدر شنیدن و خواندن این جمله مشیرالممالک قاجاریه می تواند دردناک باشد. گنجی به نام نفت که می توانست این شهر را به مدرن ترین، پیشرفته ترین و در عین حال پرنشاط ترین شهر ایران و خارومیانه تبدیل کند، هم اکنون به رنجی تبدیل شده که عقده های روحی آن بر وجود تمامی مردمان آن سایه افکنده و این شهر هم اکنون نه یکی از پیشرفته ترین، مدرن ترین و یا با نشاط ترین که یکی از توسعه نیافته ترین شهرهایی است که هیچ نشانه ای از رفاه نسبی و نشاط و امید در آن دیده نمی شود و این چنین است که پنج خرداد تبدیل به بزرگترین رنج مردمان این شهر شده است.
این روز را علیرغم رنج های بی کرانش گرامی می داریم./
صلاحالدین ایوبی (۵۳۲ هجری قمری – ۱۷ صفر ۵۸۹ هجری قمری) یکی از سرداران مسلمان جنگهای صلیبی بود. ایوبیان دودمانی ایرانی تبار بودند که از ۱۱۷۱ تا ۱۲۶۰/۱۲۵۰م در مصر و سوریه و عراق فرمانروایی کردند. پایتختهای ایشان دمشق و قاهره بود. صلاحالدین در سال ۱۱۳۶ میلادی در تویسرکان واقع در همدان امروزی از پدر و مادری لر به دنیا آمد. او خدمات خود را در دربار اتابک زنگی ازدست نشاندگان سلجوقیان در شامات شروع کرد که بعدها در مصر جانشین وی گردید. فرزند اتابک زنگی یعنی نورالدین پس از مدتی صلاحالدین را به همراهی عمویش شیرکوه عازم مصر گرداند تا متحد اولین فرمانروای مصر را که شاهوار نام داشت در مقام خود حفاظت نماید که به وسیله یکی از رقبای خویش در مصر طرد شده بود. مصر در این زمان تحت فرمانروایی یکی از خلفای فاطمی به نام ابو محمود عبدالله بود شیرکوه و صلاح الدین مجبور بودند که با او حسن سلوک داشته باشند. از طرفی صلیبیون فهمیده بودند که اتحاد مصر و شامات برای آنها خطرناک خواهد بود به همین خاطر به شام حمله بردند که صلاح الدین انها را سخت به عقب راند و شکست داد. بعد از مرگ نورالدین زنگی، صلاحالدین حاکم آنجا شد و آغاز به بسط قدرت خود نمود. او حکومت خود را تا ایران گسترش داد و حجاز و یمن و نوبه و الجزیره را نیز به تصرف درآورد و در حرکت بعدی اورشلیم را از دست قوای صلیبی بیرون آورد. صلاح الدین شجاعانه در نبردی با ریچارد شیردل آنها را مجبور به ترک قسمتهای زیادی از خاک فلسطین نمود. وی بعد از سالها مبارزه و مقاوت در برابر تمامی دشمنان در سال1193 در دمشق درگذشت. بعد از مرگ او امپراتوریاش میان فرزندانش تقسیم گردید. افضل به حکومت دمشق رسید. عزیز در قاهره و ظهیر در حلب حکومت کردند بعدها حکومت آنها به روسای محلی منتقل شد. تنها حلب تا سال1390 در اختیار خاندان ایوبی قرار داشت.
منبع:وبلاگ کردی مالپه ری سوفی بله (به نقل از ):قاموس الاعلام ترکی
صلاحالدین ایوبی، لُر یا کُرد یا کُرد لُرتبار؟
صلاح الدین ایوبی یکی از نام آوران تاریخ است که تا الان به عنوان یکی از مشاهیر کرد او را می شناختم .در حین مطالعه مطلبی در خصوص زندگینامه این شخصیت تاریخی در یکی از وبلاگ های کردی با این جمله مواجه شدم “صلاح الدین ایوبی از پدر و مادری لر متولد شد”.اول این مطلب را زیاد جدی نگرفتم ولی وقتی به منبع آن که” قاموس الاعلام ترکی”بود مواجه شدم این دیدگاه به سراغم آمد که شاید “لرتبار “بودن او صحت داشته باشد و با توجه به اینکه اکراد، لرها را یکی از چهار شاخه کرد(کرمانج،سوران،گوران و لر) می دانند و بسیاری از مشاهیر لر را با استناد به همین نظر در زمره مشاهیر کرد معرفی می کنند ممکن است علت اینکه صلاح الدین ایوبی در طول تاریخ بعنوان یکی از مشاهیر کرد معرفی شده است همین باشد. در زندگینامه صلاح الدین ایوبی آمده است:صلاحالدین ایوبی (۵۳۲ هجری قمری – ۱۷ صفر ۵۸۹ هجری قمری) یکی از سرداران کرد و مسلمان جنگهای صلیبی بود. ایوبیان دودمانی ایرانی تبار بودند که از ۱۱۷۱ تا ۱۲۶۰/۱۲۵۰م در مصر و سوریه و عراق فرمانروایی کردند. پایتختهای ایشان دمشق و قاهره بود. صلاحالدین در سال ۱۱۳۶ میلادی در تویسرکان واقع در همدان امروزی از پدر و مادری لر به دنیا آمد.
چرا لر بودن صلاح الدین ایوبی گم شد؟
عیسی قائد رحمت :
سوال اینجاست که چرا هویت ایرانی صلاح الدین در ایران خیلی کم رنگ است؟ و یا چرا معروفیت ایرانی بودن صلاح الدین به اندازه ی سلمان فارسی و یا تاج محل ویا.. نیست؟ و یا در حالت کلی تر چرا ایرانیان در مقابل عراقیها – که به پر رنگ کردن تکریت به عنوان زادگاه صلاح الدین می پردازند- به معرفی شهر تویسرکان که صلاح الدین از آنجا برخواسته نمی پردازند؟
صلاح الدین ایوبی قهرمان جنگهای صلیبی است که با تدابیر و لیاقت خود توانست عظمت و اقتدار مسلمانان را در برابر اروپاییان به اوج برساند. حکومت او (ایوبیان) در سرزمینی از فرات تا نیل و در همسایگی حکومت خوارزمشاهیان ایران در حدود سالهای 564 تا 648 هجری قمری است. صلاح الدین پس از فتح هتین ، دولت عیسوی بیت المقدس را از میان برداشت و در ظرف سه ماه بر اورشلیم دست یافت بعد از آن پس از یک سال و نیم جنگ ، بین مسلمانان و مسیحیان صلحی سه ساله بر قرار شد بدون آنکه مسیحیان از این جنگها نتیجه ای بدست بیاورند.
اما آنچه که برای ما لرها جالب است محل تولد اوست که قومیت او را مشخص می کند. متاسفانه برای محل تولد این شخصیت دو مکان – که قدری از هم دورند – در تاریخ ثبت شده است. در کتاب ” قاموس الاعلام ” جلد ششم اثر شمس الدین سامی فراشری چنین نوشته : «صلاح الدین ایوبی در سال 1136 میلادی در تویسرکان واقع در همدان امروزی از پدر و مادری لر به دنیا آمد …» بنا بر بعضی از منابع تاریخی مانند قاموس الاعلام صلاح الدین یک لر است.
اما در منابع دیگری – که بیشتر منابع جدید عربی و یا کردی می باشند –محل تولد صلاح الدین، نه در همدان، بلکه در شهری دورتر در عراق به نام “تکریت ” – که همانا محل تولد صدام حسین است – می باشد. بنابر این افتخار شخصیت صلاح الدین در بین سه قوم عرب، کرد و لر در تعلیق بوده است. در این تعلیق تا حدودی می توان استنباط کرد که چرا شهر تکریت به عنوان زادگاه صلاح الدین بسیار پر رنگتر از شهر همدان ( تویسرکان ) معرفی شده است.
لرها : متاسفانه ضعف فعالیت های فرهنگی و پژوهشی لرها باعث شده که آنها در این میدان تصاحب شخصیت مهجور مانده و قائله را به توافق مسالمت آمیز بین عربها و کردها واگذار کنند.
عربها :عرب زبانان نسبت به کردها و لرها جمعیت بیشتری داشته پس در رای اکثریت، برنده ی میدان هستند همچنین چاپ و نشر کتب هم در نزد آنها به خاطر جمعیتشان بیشتر است پس در نشر بیشتر، اشاعه ی رای هم در بین آنها، بیشتر است. عربها بیشتر منابع ای را تبلیغ و اشاعه میدهند که در راستای بزرگ کردن قومیت آنها باشد .به طور کلی عربها متمایلند که صلاح الدین یک عرب و یا نهایتا یک کرد شهروند عربی معرفی شود تا بدین وسیله به نوعی از افتخارات اعراب ، محسوب شود.
صدام حسین: از طرفی صدام حسین دیکتاتور عراق – متولد شهر تکریت – به عنوان یک فرد عرب از نظر مالی و سرمایه برای اشاعه و تبلیغات ، آنچنان دستش باز بود که خیلی راحت می توانست یک مهره ی تاریخی را تا حدودی به نفع خودش تغییر دهد. صدام حسین ، سودای نشستن بر مرکب مشاهیر تاریخی را داشت گاهی مانند پادشاهان آشور و سومر دستش را بالا میبرد . گاهی هم خودش را فرمانده ی قادسییه می دید در این میان اگر شهر تکریت به عنوان زادگاه صلاح الدین تثبیت قطعی پیدا می کرد در آن صورت صلاح الدین و صدام حسین همشهری خواهند شد .از آنجا که لیاقتهای صلاح الدین در جهان اسلام و در برابر اروپائیان بسیار مشهود است صدام هم با پر رنگ کردن شهر تکریت ، – به عنوان زادگاه صلاح الدین – قصد داشت خودش را همشهری صلاح الدین معرفی کند و از طرفی هم از افتخارات ایرانی بودن او بکاهد بنابراین او برای اینکه مهر قطعیت بر تکریت بزنند و یا به اصطلاح عام آنرا تابلو کنند. کاری کرد تا در نقشه ی سیاسی عراق یک استان به نام صلاح الدین ثبت شود .استان صلاح الدین عراق به مرکزیت شهر سامراء است که شهر تکریت در فاصله ی 50 کیلومتری شمال سامراء قرار دارد.
کردها : کردها به عنوان مهمترین حامی فرهنگ لری در جهان، در طول تاریخ، قدری غافل بوده و در تفحص، حساسیتی به خرج نداده اند آنها در منابع، همین قدر که قومیت کرد بودن صلاح الدین را دیدند آن را پذیرفتند و دیگر به مابقی آن، که چه لطمه ای به سایر اقوام و یا لرها وارد میشود توجه شایانی نکردند و در کل، تمام منابع را بررسی نکرده اند.
اگر چه سایت های اینترنتی کردی جزء اولین نشریات جدیدی هستند که به لر بودن صلاح الدین، صحه گذاشته اند و در واقع جزء اولین کسانی هستند که به تبلیغ همدان (تویسرکان) به عنوان محل تولد صلاح الدین مبادرت کردند اما متاسفانه در منابع قدیم کردی مثل تاریخ مردوخ و یا شرفنامه، زادگاه صلاح الدین، شهر تکریت معرفی شده است. شاید بتوان گفت برای کردها، مخالفت با شهر تکریت و یا پر رنگ کردن شهر همدان (تویسرکان ) زیاد اهمیتی ندارد آنچه برای آنها اصل و مهم است فقط کرد بودن اوست که خوشبختانه در همه ی منابع تاریخی چه عربی و چه فارسی، به کرد بودن صلاح الدین صراحتا اشاره شده است. و همین به رسمیت شناختن قومیت کردی صلاح الدین برای آنها کافی بوده است. و اما با توجه به اینکه بخش زیادی از کتاب شرفنامه به لرها اختصاص یافته و همچنین از آنجا که صاحب شرفنامه چند سالی درشهر همدان اقامت داشته است بنابر این بعید به نظر می آید که شرف خان بدلیسی در انتخاب نام تکریت تعمدی داشته است به نظر می آید او از منابعی مثل قاموس الاعلام بی خبر بوده است .
فارسها: از آنجا که حکومت ایوبیان خارج از مرزهای کشور ایران بوده بنابر این جای بحث زیادی در تاریخ ایران ندارد در واقع پرداختن به ایوبیان ، به نوعی پرداختن به تاریخ جهان اسلام می باشد که معمولا از حوصله ی کتب درسی خارج است اما نباید فراموش کرد که ایوبیان ، ایرانی تبار و از لرهای استان همدان بوده اند.
اما سوال اینجاست که چرا هویت ایرانی صلاح الدین در ایران خیلی کم رنگ است؟ و یا چرا معروفیت ایرانی بودن صلاح الدین به اندازه ی سلمان فارسی و یا تاج محل ویا.. نیست؟ و یا در حالت کلی تر چرا ایرانیان در مقابل عراقیها – که به پر رنگ کردن تکریت به عنوان زادگاه صلاح الدین می پردازند- به معرفی شهر تویسرکان که صلاح الدین از آنجا برخواسته نمی پردازند؟
جواب شاید کاهلی اندیشمندان و نویسندگان ایرانی در معرفی شخصیت یک قهرمان ایرانی بنام صلاح الدین باشد و در مرتبه ی دوم شاید این باشد که صلاح الدین با خیانتی که در حق شیعیان فاطمی کرد زیاد مورد علاقه ی ایرانیان شیعه نیست. خیانت او به این صورت است که :”حکومت شیعی فاطمی بیشتر بلاد اسلامی را فرا گرفته بود اما در موقعی که عاضد، آخرین خلیفه ی فاطمی در بستر احتضار بود صلاح الدین امر داد تا خطبه را بنام مستضیء خلیفه ی عباسی بغداد خواندند و این تغییر بدون زحمتی از طرف مردم (به ناچار) پذیرفته شد و به جای مذهب تشیع فاطمی مذهب تسنن و طریقه ی شافعی رسمیت یافت”و از طرفی دیگر هم ، شیعیان فاطمی به خاطر اینکه راه انحراف رفته و دوازده امام و خیلی از مبانی شیعه ی اثنی عشر را قبول ندارند مقبول شیعیان ایران نیستند پس مردم شیعه ی ایران رفتاری بیطرف گونه ، پیش گرفتند که نه صلاح الدین محبوبیتی دارد و نه فاطمیان.
با توجه به این موارد توضیح داده شده ، اگر مشکلات و مسائل فوق وجود نداشتند ، قطعا لر بودن صلاح الدین ایوبی مشهودیت بیشتری پیدا میکرد. هنوز هم تا حدی می توان جبران مافات گذشته را کرد به این صورت که با تلاش دست اندر کاران لر، مجسمه ی صلاح الدین (به عنوان آرمان پیروزی فلسطینیان) در یکی ازمیادین شهر تویسرکان و یا خرم آباد و شهرهای دیگر لرنشین نصب شود و یا ساده تر اینکه خیابان یا یک مرکز عمومی به نام صلاح الدین لر ثبت شود.
منابع :
1 – فرهنگ شش جلدی معین. تالیف دکتر محمد معین . انتشارات امیر کبیر سال 1380
2 – شرفنامه تاریخ مفصل کردستان .تالیف شرف خان بن شمس الدین بدلیسی به اهتمام ، ولادیمیر ولییامینوف زرنوف . انتشارات اساطیر 1377
3 – تاریخ مردوخ . شیخ محمد مردوخ کردستانی (فاضل شهیر ) نشر کارنگ . چاپ سازمان فرهنگی – سیاحتی کوثر1379
4 – نقشه ی سیاسی کشور عراق .تهیه و چاپ از موسسه گیتاشناسی .شماره نقشه 184
گناوه در قرون اولیه اسلامى شاهد دو قیام بوده؛ قیام #زنگیان سواحل خلیج فارس و قیام #قرامطه و #ابوسعیدگناوهاى که در استمرار این قیام بود.
سرزمین لُر که به آن ملک لر و بلاد لر مى گفتند(تاریخ گزیده، شرفنامه، قوم لر) شامل استان هاى لرستان،ایلام،چهارمحال و بختیارى،کوهگیلویه وبویراحمد وقسمت هایى از استان هاى بوشهر،خوزستان وفارس بوده است،گناوه شهرى باستانى که آثار باستانى ادوار مختلف تاریخى رادارد درعهد ساسانى جز کوره قباد بمرکزیت ارگان(بهبهان)بود(نامه گناوه،کتاب اول ص۱۲)
گناوه در قرون اولیه اسلامى شاهد دو قیام بوده؛ قیام زنگیان سواحل خلیج فارس که توسط #صاحبالزنج انجام گرفت مرکزیت آن روستاى مختارک رامهرمز بودوقیام قرامطه و ابوسعید گناوه اى که در استمرار این قیام بود(خوزستان،کوهگیلو و../ #احمداقتدارى ص ۲۰۵ تا۲۱۱)درعهدسلجوقى در سرزمین لر اتابکان لر قدرت گرفتند و دو مملکت مستقل تشکیل گردید به نام لربزرگ ولرکوچک،رم گیلویه بامرکزیت دهدشت وبهبهان قسمتى ازخاک اتابکان لربزرگ بود،گناوه وبندر ریگ نیز جز رم کوهگیلویه بودند(پرتغالى هادر شهرها و بندرهاى بوشهر ،دفتر دوم ص ۱۳۱)طوایف #بلوکحیاتداوود تحت عنوان الوار حیات داوودى قسمتى از لربزرگ بودند(عشایر مرکزى ایران ص ۱۰۶) منطقه گناوه علاوه برآنکه ازعهدباستان جز سرزمین لر بوده است،مهاجرانى نیز از دیگر نقاط سرزمین لر داشته است،الله کرم خان حیات داوودى پس ازشمردن سیزده تن از اجدادش که موطن همه را گناوه میداند و بناى گناوه جدید راکه پس ازحمله عرب ویران شده بود از اجدادش مى داند وکلیه باغات ومزارع ومراتع گناوه راملک طایفه اش گفته است وهمچنین نوشته که اصل طایفه آنها طایفه حیات غیبى خرم آباداست ونام حیات داوود نیز از طایفه آنها گرفته شده است(شش فصل/الله کرم خان حیات داووى ص ۱ و۲) طایفه وخاندانهاى لر مهاجر دیگرى نیز درگناوه وجود دارد که از دیگر نقاط سرزمین لور به گناوه آمده اند(راهنماى خلیج فارس #ججلوریمر صفحات مربوط به گناوه وحیات داوود)لباس و پوشش زنانه و مردانه گناوه نیز لرى بوده است،(گناوه قریه خور خلیل ص۷۰) مردم گناوه لرى را با #لهجه_گناوه اى تکلم مى کنند.
رضادشتى نویسنده گناوه اى درمقاله کنکاشى در تاریخ تمدن و فرهنگ گناوه، ضمن آنکه زبان گناوه اى را آمیزه اى از گویش هاى لرى وبعضى کلمات بیگانه و غربى دانسته براى نشان دادن کهنه گى زبان مردم گناوه مقایسه قرابت نوزده کلمه لرى گناوه و زبان زرتشتیان یزد وکرمان کرده است(نامه گناوه،کتاب اول ص۱۸) #دکترغلامرضا_کریمى فرد در مقاله تناسب لفظ و معنى و اصالت کلمات در گویش گناوه اى ، پس از بررسى تعدادى کلمات لرى در گویش گناوه اى نوشته اند: در گویش گناوه اى..بسیارى از کلمات آن بر اساس گویش لرى..عینا یا با قدرى تفاوت درساختار یا لهجه کاربرد دارد(نامه گناوه،کتاب اول ص ۱۰۴)
دکترحسینجلالپور در خصوص گویش گناوه مى نویسد: گویش این منطقه از شاخه ى شمالى گویش هاى استان است . این گویش بر گرفته از گویش لرى است اما با لهجه اى کاملا متفاوت که در دو دهستان وسیع لیراوى و حیات داوود به آن صحبت مى شود(نامه گناوه کتاب دوم ص ۶۸)
غلامحسین_دریانورد شاعر ، ناشر و نویسنده گناوه اى در خصوص لهجه محله سرخور گناوه نوشته اند:لهجه سرخورى که خود گونه اى از گویش گناوه اى لرى و زیر مجموعه زبان فارسى متمایل به لرى است ( نامه گناوه، کتاب پنجم ص ۶۰)
بندر_ریگ
رونق این شهر بندرى درعهدصفویه آغاز شده است(پرتغالى هادرشهرهاو بندرهای بوشهر ص۸۶)ونخستین ساکنان آن لرهاى بهبهان بودند(پیشین ص ۱۳۱،بندر ریگ #دکتر_حمیدى ص۳۶) بندر ریگ مرکز بلوک حیات داوود و خان نشین خوانین حیات داوود بود(بندر ریگ دکتر حمیدى صفحات مختلف)،بندر ریگ با نام دو تن ازنامداران تاریخ جنوب ایران مشهور است،میرمهنا وغابى و امیر على خان حیات داوودى.میر ناصر وغابى پدر میر مهنا مطابق عهد زندیه از عمان به بندر ریگ کوچ مى کند(نامه گناوه کتاب اول ص ۶۱)این خاندان به گونه اى در ساختارجمعیتى شهر(لرها)ادغام شدند که دیگر نمى توان آنها را ازتبارتازى دانست(بندر ریگ ص۳۷)میر مهنا که پاى استعمارگران هلندى را براى همیشه از خلیج فارس بریدوبراى ایرانیان افتخار آفریداضافه بر مورد بالا از ناحیه مادر نیز لر بود(نامه گناوه کتاب سوم ص ۲۸)امیر على خان حیات داوودى فرزند کاحیدر گناوه اى دیگرنامور این خطه که پس ازمیر مهناحاکم شد و شرح شجاعتش کتب تاریخ عصر زندیه را مملو کرده از آنجا که با لطفعلى خان زند هر دو ریشه در سرزمین لر کوچک داشتند شجاعت هاى بسیار به خرخ دادند. این بنادرباستانى سرزمین لور زنان و مردان نامور بسیارداشته وداردکه پرداختن به آنها را به فرصت دیگر مى گذاریم.
آیین خرره مالی را مردم لر در سوگواری برای عزیزان و بزرگان خود انجام می دهند که این رسم از رسوماتی است که از پیش از اسلام در میان مردم لر باقیمانده است.این آیین به اشتباه در فارسی به گل مالی ترجمه است در صورتی که در زبان لری اصطلاح گل خرره هم داریم و مسلما خرره( #خه_ره ) و گل خرره تفاوت دارند.
عزاداری بصورت خاک بر سر و صورت ریختن و خراشیدن صورت با ناخن یادآور سوگواری #رستم و #زال در عزای سیاوش میباشد. 💢 #فردوسی آن را چنین توصیف میکند: “تهمتن چو بشنید زو رفت هوش ز زابل بزاری بر آمد خروش به چنگال رخساره بشخود زال همی ریخت خاک از بر شاخ و یال” که در #شاهنامه نه فقط اینان که مردم ایران بدین شکل به عزای #سیاوش جوان پرداخته بودند.
💢 #حسنپیرنیا در کتاب تاریخ مفصل ایران قدیم جلد یک به نقل از یکی از روسای #ایل_بختیاری میگوید تا بیست سال قبل ,معمول ایل مزبور چنین بود که در موقع عزاداری موهای سر را میبریدند و یال اسبان را میچیدند ولی به حکم ایلخان وقت بختیاری , این آداب منسوخ شد.(این آیین کماکان در بین برخی عشایر ادامه دارد.)
آیین خرره مالی در روز #عاشورا در استانهای غربی بویژه #لرستان #کرمانشاه و #ایلام و در بخشهایی از استانهای #خوزستان ، #همدان نیز برگزار میشود. برگزاری آیین به نحوی است که از روزهای قبل از مراسم عاشورا خاک نرم ،گلاب و هیزم را تهیه میکنند. روز عاشورا در هر محله و تکیه ای با مخلوط #خاکرس الک شده و #گلاب در حوضچه هایی برای مالیدن خرره به خود و برپایی #آتش برای خشک شدن به استقبال #عزاداری می روند.عکسهایی که عزاداران با گل سفت ، #گلمالی هستند مربوط به مردم لر نیست و عزاداری دیگر هموطنان در #عزایامامحسینعلیهالسلام است. خرره در بین #قوم_لر پس از خشک شدن بصورت گردی از خاک می شود که بتدریج و با عزاداری تاحدی تکانده می شود.
به این نکته باید توجه کرد که در علم طب استفاده گل رس و گلاب برای طراوت پوست توصیه می شود. و نیز لازم به ذکر است آتش از دیرباز در بین لرها حرمت داشته و دارد و هنوز هم عشایر لر ریختن آب روی آتش چاله های #سیاه_چادر و یا خانه هایشان را خوب نمیدانند.
اینکه ما ریشه و اساس یک آیین را ندانیم و نشناسیم باعث میشود تا در انکار آن تلاش کنیم و به رد آن بپردازیم یعنی چیزی که برخی رسانه ها و افراد سعی در تمسخر این آیین دارند که مسلما از آیینهایی چون #زنجیرزنی ، #قمهزنی ، #قالیشویان و #سنگزنی و رقصاندن #بیرق های چند صد کیلویی ریشه دار تر است.که البته باورها و اعتقادات هر خطه و فرهنگی قابل احترام است.
در ادامه شروع مراسم عاشورا با نواختن سرنا و دهل ( #چمر / #چمرونه / #ساز_چپی ) به رسم نیاکان است تا این چنین خبر از عزای شهادت مردی بزرگ دهند که دنیا به پاس آزادگی ایشان سر خم می کند.
همیشه در گفتمان های قومی حول محور ” زبان، و باستان ” همه این ادعا را دارند که لری زبان نیست و لهجه ای از فارسی می باشد و حتی خودِ موجودیت لُر را زیر شاخه ای از اقوام دیگر در نظر می گیرند و این افسوس همیشه بر جای مانده که دیگران و یا حتی خودِ ما لُر ها شناخت کافی نسبت به پوشش، زبان و تاریخ خویش نداریم و واقعا از این نظر شرمنده ی ” لُریت ” خود و نسل های گذشته و از همه مهم تر نسل آینده مان هستیم.
💢 لهجه ی لری ؟ زبان لری ؟ #مجموعه_زبانهای_لری ؟ ( ! ) @balotedanesh زبان شناسی یکی از مقوله های بررسی هر جامعه ای می باشد در جامعه ی لُر ما گفتمانی و موجودیتی به نام ” لری ” مطلق نداریم و زبان هیچ یک از اقوام زیر شاخه مردم لُر را معیار زبان لُری قرار نخواهیم داد، بر اساس تحقیقات ” #اریک_جان_آنونبی ” زبان شناس ایتالیایی، معروف به زبان شناس لُری ( ! ) که سالها به صورت میدانی و تخصصی بر روی زبان مردم لُر کار کرده لُری نه تنها یه لهجه و گویش و #زبان نیست بلکه متشکل از گروه های زبانی و یک مجموعه زبان است که به طور کلی شامل سه زبان که در بین لُرستان فِیلی لکی مهم ترین آن ها است می داند.
🔴 How Many Languages: Update on Luri, Anonby J. Eric (2003) @balotedanesh 💢 #تمدن_و_باستان_شناسی / لُر ها هخامنشی ؟! پارسی ؟! ماد ؟! و یا تمدنی غنی به نام عیلام و کاسیت ؟
گرچه ناسیونالیست فارس با محوریت پان ایرانیست و اصطلاحاتی که معنای اجتماعی تری به صرف تصاحب ذهن ها نظیر ملی گرایی دارد طی سالیان دراز سعی در پارسی آریایی نشان دادن مردم لُر کرد تا به راحتی هرچه تمام تر اهداف خویش نظیر غارت منابع مردم لُر و تبدیل لُر ها به سپری همیشگی برای دفاع از کشور تا حدود زیادی ذهن ها را به این سمت بُرد که بله لُر ها پارس های اصیل هستند و رنگ و لعاب شجاعت و مردانگی هم به همچین تصورات جعلی دادند تا ما راحت تر این ها را بپذیریم ! اما واقعیت علم باستان شناسی که هیچ شک و شبه ای را بر جای نگذاشته چیز دیگری می گویند نه تنها لُر ها پارس نیستند بلکه #عیلامی-کاسیتی از نژاد آسیانیک و دارای تمدن مستقل می باشند. @balotedanesh 🔴 منابع برای مطالعه ی بیشتر
۱ایران درسپیده دم تاریخ/جورج کامرون: حسن انوشه، نشرعلمی فرهنگی، تهران-۱۳۷۳ -۲تاریخ ماد/ا.م.دیاکونوف: کریم کشاورز/نشرعلمی فرهنگی، تهران-۱۳۴۵ -۳دین های ایران باستان/ه.س.نیبرگ: حبیب الدین نجم آبادی، نشرفرهنگی، تهران-۱۳۵۹ -۴هنرایران/اندره گدار: بهروزحبیبی/نشردانشگاه شهیدبهشتی، چاپ سوم، تهران-۱۳۷۷ -۵ایران ازآغازتا اسلام/رومن گیرشمن: محمدمعین، چاپ سیزدهم، نشرعلمی فرهنگی، تهران ۱۳۸۰ -۶دنیای گم شده عیلام/والترهینتس: فیروز فیروزنیا، چاپ چهارم، نشرعلمی فرهنگی، تهران-۱۳۸۸ -۷باستان شناسی ایلام/دانیل تی پاتس: زهراباستی، چاپ پنجم، نشر سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)، تهران ۱۳۹۲ -۸سفرنامه بارون دبد/محمدحسین آریا/نشرعلمی فرهنگی، تهران-۱۳۷۱ -۹تاریخ ایران باستان/پیرنیا/دنیای کتاب، تهران-۱۳۸۱ -۱۰محمد سهرابی/لرستان وتاریخ قوم کاسیت، نشرافلاک-۱