من لرم

قوم لر بی شک قومی سترگ است که نامش به بلندای تاریخ است.به بلندای آن زمان که بر نهاوند و دماوند نام نهادند.
به قدمت ان روز که تمدن ایلام شکل گرفت و این سر مشق شکوه سلسله ها و شکوه هنر و جلوه ی ایران شد.
سالهاست دشمنان سعی در بلعیدن این سرزمین و قوم دارند.گاه به بهانه ی تمرکز گرایی و گاه به بهانه ی رسیدن به یک کشور مستقل توسط اقوام دیگر. از تقسیم این قوم در عراق و ایران و از تکه تکه کردن آن در 11 استان.
از جریان پان ایرانیسم که نفی قوم لر بعنوان بخشی از فارس را سرلوحه داشت تا رسیدن به این نکته که بختیاری را صرفا میراثدار شهنامه خوانی و مرزداری بنامد تا هضم شدگانی که بر خلاف بزرگانی چون سردار اسعد و افسر داراب بختیاری و حتی پدرانمان اصلا بختیاری را لر نمیدانند.
گاه این قوم در معرض دسیسه های پانکردیسم قرار داشته که با ساخت کلهرستان و سپس لکستان سعی در جدا کردن پاره ی تن لرها کردند.
ما لریم قومی که لباسمان را دزدیدند و بنام لباس شیرازی و قشقایی جار زدندگلونیمان را سر کردند و بنام کردی هوار کشیدند.چوقای فیلی را حذف کردند تا بگویند این لباس اصالتی ندارد.زبانمان را نفهمیدند و برایمان جوک ساختند و ما را ساده پنداشتند.
اما فراموش کردند ما وارثین پدرانمان هستیم.همان فاتحان قندهار و تهران.همان مرزداران جنوب و غرب.همانها که انگلستان را از بوشهر به در کردند و با روس و عثمانی جنگیدند.ما تفنگهایمان را هنوز داریم اما قلمهایمان را هم تیز کرده ایم.ما قلم به دوشانی هستیم که برای آب و بلوط ،برای خاک و نفت و حقمان ایستاده ایم.
من لرم
وارث بلوط و زاگرس
وارث نِهاوند و دِماوند
وارث هلتمتی سرزمین خداوندم

نویسنده :علیرضا خادمی (شب نشین)

منبع :وبلاگ زز و من