توشمال در موسیقی ایل

‌ #تشمال_در_موسیقی_ایل

تشمال ها ؛در پویایی و رشد موسیقی بختیاری سهم گرانی دارند و هم آنانند،که یاوران و همراهان همیشگی این طایفه (بختیاری ها) بزرگ ایرانی بوده ، در غم و شادی و تجلی حماسه ها ی دلاوران این خطه سهیم می باشند . ایشان را شاید بتوان تنها مهره های ثابت در صحنه ی شطرنج ایل بختیاری دانست ، کسانی که در همه ی فراز و فرود های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی به حفظ و اشاعه ی ملودی ها و فرهنگ موسیقیایی ایل خدمات شایانی کردند و امروز چقدر خوب است هنرمندان ، آهنگسازان و خواننگان مطرح بختیاری ، در گروه ها و کارهای ارکستری خود به هر نحو ممکن آنان را وارد کرده تا ضمن دلگرمی نسل های جدید ، این قشر شریف به کارهای هنری خود غنا بخشیده و باعث شوند نسل های جوان بختیاری با این ساز و اعجاز آن فاصله نگیرند .
تشمال ها ؛ راویان اصیل سنت و آیین ایل اند ، یا …!!!
عمده نوازندگان ایل بختیاری، غالباٌ درطایفه تشمال هستند .ظاهراٌ «توش » به معنای توان وقدرت و«مال » به معنای ایل آمده است . امادر زبان بختیاری تشمال به معنی بزرگ ایل نیز آمده است و دربعضی ازمناطق بختیاری به جای توشمال ازعنوان های ،«خطیر »،«مهتر »و «میر شكال» نیز استفاده می كنند .
وبلاگ یادمان مسعود بختیاری (استاد بهمن علاءالدین) و برگرفته از از کتاب”یک ایل، یك صدا”، می نویسد ؛ “با تأمل در موسیقی منطقه ای ایران می توان در یافت كه هیچ قومی چون بختیاری ها ساختار زندگی شان با موسیقی عجین نشده است.”
ایل بختیاری برای ولادت، كودكی ،نوجوانی و جوانی، ورزش های رزمی و جنگاوری، ازدواج ، خرمن و درو،كار و دامپروری و در نهایت،در مرگ و سوگ مردان خود نغمه های معین و منحصر به فردی دارد.
موسیقی ایل؛ میـراث دار ،حامـل و ناقـل این گنـجـینه ی است، كه سیـنه به سیـنه ، این نغمه ها و ترانه ها را تا به امروز با خود آورده است. به تایید استاد عـلاءالـدیـن ؛تنها حافظ میراث موسیـقی بومی بخـتیاری ، «تـشـمـال»ها یی بودند که به نیکویی اداء دین کردند .” وی اعـتقاد داشت ؛ “ایـنان بزرگــترین حـق را بر گردن موسـیقـی بختیاری دارند.”
منصور قناد پور نیز در مورد توشمال ها می گوید؛ ” توشمال ها پاسدار هنر موسیقی بختیاری هستند.”
 در سردسـیر و گرمسـیر بـختیاری است. هـنر او نوازندگی است. به زعم عوام فارغ از هنر و اصالت موسیقی ایرانی که می گویند ؛ «تـشمـال اصالت ایل بختیاری است »  .
تشمال ها،هنرمندان بانام و نشان اند، حافظ ادبیات بختیاری هستند و سروده های جاودانـه ای كه ایل بـخـتـیاری، سـینه به سـینه به نسل های ایل منتقل می دهند ، با ذهنیات و هنربی بدیل خود ، تبدیل به تــراوش های ذهـن تاریخی می نمایند و اینان ،سـراینـدگان گمـنامی اندكه در رویـدادهای تـاریـخی بـختـیاری تاثیر گذار ترین اند و تشـمالانی بوده و هستند كه واژه به واژه ی این رویدادها را جفت و جور كرده اندو یک موسیقی و آوازو نوایی خلق کرده اند ،که «شیر علی مردان »و «دی بلال» و… از این نمونه است.
این تشمال ها بودند و هستند،كه حماسه دلاوری ها رزم و شجاعت رزمندگان را بر سر زبان ها انداخته اند .همانند،«گاه گریو» ، که در قالب سوگ آوازه هایی خلق شده است ،تاهمسرایان، مویه کنان در سوگ فقدان عزیزان از دست رفته خود، آن را مویه کنندو این سوگواره سرایی به زبان همه ی ایل، تنهاخلاقیت ذهن توشمال ها است.
هنر دیگر توشمال ، «ردیلبی » شكار است.توشمال ها ، اکثرا كه شكارچی ماهری و تیر انداز چیره دستی اند و با عنوان «میر شكال» یا« میشكال»، خوانین را در صید و شكار همراهی می کنند و این عنوانی كه هم چنان متداول است ، موفقیت خان را در شکار تضمین می کرد.
??????????8

تفنگ یا قلم؟

? #تفنگ_یا_قلم؟ ?

روزگاری نیاز جامعه ی ما ، نیاز به سلحشورانی بود تیرانداز و سوارکار که برای افتادن کلاه خود به میدان جنگ باز می گشتند و افتادن کلاه را آنقدر ننگ می دانستند که جان خود را برای جلوگیری از این ننگ فدا میکردند.

هرچند همیشه و همه ی زمان ها نیاز به سلحشوری و مردان و زنان غیرتمند وجود دارد ،اما دنیای امروز و دنیای فردای ما ،دنیایی است برای صلح.

نیاز جامعه ی امروز ما تفنگ نیست بلکه قلم هایی است که توان آموزش داشته باشند.

آموزش ادب ، آموزش اخلاق و آموزش انسانیت.

نیاز امروز مردمان ما اینک از تفنگ بر شانه به قلم در دست تغییر مکان داده است.

نقل است که اگر تمام برق امریکا یک ساعت قطع شود کشور ژاپن از امریکا در زمینه های علمی جلو خواهد زد.

در دنیایی که اینگونه در حال پیشرفت و تغییر رو به جلوست ما کجای آن قرار داریم؟

برای پیشرفت باید با تجربه ی گذشته نگاه و قدم هایمان رو به جلو باشند که اتحاد و پیشرفت مردمان لر در کسب مکارم اخلاق و علم است.

ما باید بخواهیم و به دنبال تربیت نسلی باشیم که ادب را برتر از خشونت و انسانیت را برتر از جنگ و قلم را برتر از تفنگ بداند که نیاز امروز جامعه ی لر برای پیشرفت و احقاق حق رسیدن به آگاهی برای مطالبه گری در پرتو اتحاد و دوستی بین تمام شاخه های لریاتی است.

امروز تفنگ و کلاه ما قلم ماست که نباید بر زمین بیفتد…

منبع :وبلاگ زز و من

نویسنده :علیرضاخادمی

روز جهانی زبان مادری

برای نابودی #فرهنگ یک ملت لازم نیست کتابهایشان را بسوزانید تنها باید کاری کنید تا به #زبان_مادری خود نتوانند بنویسند و بخوانند.

#اصل_15_قانون_اساسی

آگاهی و اتحاد

پوشیده نیست حال مردمان لر خوب نیست و گرفتار مشکلات فرهنگی ،اقتصادی و مدیریتی هستند.

تنها راه نجات لریاتی از این وخامت حال فرهنگ و اقتصاد و…که وجود دارد اول آگاهی و دوم بازگشت به خویشتن هست.

آگاهی جز با رشد دادن مردم بوسیله ی خودشان و سعی و آموزش نخبگان هر خانواده و تباری حاصل نمیشود(رسانه های غیر قومی خاصه ملی نیاز ما را برطرف نمیکنن چون سعی در هضم قومها و فارسیزه کردن آنها دارد)

اما برای اتحاد نیاز هست ما آنقدر در تاریخ عقب برویم تا در نقطه ای به یکی شدن خودمان برسیم و از آنجا بدون فراموشی این نکته که تمام لرها یکی هستن به جلو بیایم و با اتحاد مطالبه گری کنیم.

بعنوان مثال کاری که گروه موسیقی به سرپرستی استاد علیپور مبنی بر پوشیدن چوقای فیلی کرد یک حرکت بینظیر در بازگشت به عقب و یکی شدن بود.

و مثلا ما اگر بتوانیم دوستانی که بختیاری را غیر از لر میدانند قانع کنیم حرکت شگرفی کرده ایم. رمز موفقیت نیاکان ما متحدشدن برای مطالبات بود…

باری تنها راه حلهای نجات لریاتی از این مصیبت آگاهی و اتحاد هست تا مطالبات شکل گرفته و پیگیری بشوند.

نوشتار : علیرضا خادمی

ساوِ پوشش زنان میوند

ساوه هویت زنان ایل مئیوند که فراموش شد

 

زنان در طوایف ایلات و مناطق قوم لر سربندهایی داشته‌اند ، که اسم های گوناگونی مانند”سرون” “سوه” “هراتی” گلونی” مینا” دارد و از جمله میراث فرهنگی رو به فراموشی ماست!

در سال های اخیر تلاش هایی، هرچند محدود، برای زنده نمودن این پوششهای زیبا در برخی طوایف شکل گرفته است اما زور سمبه هجمه فرهنگی چنان زیاد است که گویی راهی جز به فراموشی سپردن گلونی های رنگارنگ لری نیست.

اما با این وجود هیچ تلاشی از ناحیه نخبگان ایل مئیوند حتی برای معرفی تا برسد، به کوشش برای زنده ماندن ساوه و گلونی مئیوند، نشده است. در حال حاضر انگار بجز تعدادی از عکس قدیمی که برای ما نسل جدید زنانی با پوششی ناآشنا، است. باقی نمانده است.

 

پوشاک زنان ایل مئیوند :

پوشاک زنان ایل مئیوند بنا به موقعیت اجتماعی، اقتصادی و از طرفی شرایط سنی از ویژگی‌های مشخصی برخوردار است به طوری که پوشاک زنان جوان مئیوند با پارچه‌های الوان در رنگ‌ها و طرح‌های شاد با سربندهای زیبا و رنگی است و زنان مسن‌تر پارچه‌هایی به رنگ تیره با طرح‌های ساده و سربندی سیاه و قرمز تیره را ترجیح می‌دهند. پوشاک زنان مئیوند شاد و روشن است و با مهره‌های شیشه‌ای، سکه‌ها و منجوق‌ها تزئین می‌شود .

 

اما ساوه (save) چیست ‌؟

ساوه سبک خاصی از بستن سربند زنان ایل مئیوند که گلونی نام دارد است. عموما زنان مسن و زنان بزرگان طوایف، که مورد احترام هستند، می‌بندند. و بیشتر در طوایف حاجیوند، عبدالوند و پولادوند باب بوده است.

 

تاریخچه ساوه:

تاریخچه این سربند زیبا ایل مئیوند، با توجه به کشفیات باستان شناسی جدید، حداقل به دوره اول اعیلامی میرسد. یعنی سابقه حدود چهار هزار سال دارد.

گلونی مئیوند با نوع مشابه آن که در طوایف لر کوچک باب است. تفاوت‌هایی از نظر رنگ، اشکال هندسی و ابعاد دارد.

رنگ آن بر خلاف گلونی لر کوچک که رنگ بندی متنوع دارد و معمولا خانم های مسن، گلونی مشکی با خطوط طوسی روشن می‌بندند. زمینه مشکی با نقوش به رنگ قرمز تیره است که نشان از سن، بزرگی و احترام بانویی که ساوه بسته است؛ دارد.

 

ختم کلام‌ :

هر آنچه که به سر این سربند آمده است در چهار دهه گذشته بوده است و بر ماست تا با درک درست زیبایی و اصالت آن، زنان، دختران و خواهران خودمان را به بستن دوباره آن تشویق نماییم.

زنده به گور کردن زبان

ای کاش #لر ها به جای اینهمه قدمتگرایی و تلاش برای باستانی نشان دادن خود یک کمی هم برای امروز خود تلاش می کردند برای ترویج و تقویت #زبان و #فرهنگ و #ادبیات خود البته در چارچوب قانون.

چه سودی که ادعا کنم من چند هزار سال سابقه دارم ولی عارم می آید با #زبان_مادری با فرزندم سخن بگویم. مدرسه و جامعه بهانه است. خب بچه ات فارسی یاد گرفت مثل بلبل حرف می زند از فارس ها هم فارس تر شده….حالا بیا با زبان مادریت باهاش حرف بزن!

شعرای لر( اکثرا) هم فقط گیر دادند به بزرگداشت غیرت لر و ستایش فتح تهران و قندهار  ولی کاری ندارند   زبان مادریشان در یک چشم و همچشمی نفسگیر دیگری پرستانه با افتخار زنده به گور  می شود . این کجایش غیرت نام دارد.

#شعرای_لر هیچگاه فکر نمی کنند وقتی نسل جدید دارد فارس زبان می شود این شعرها را داریم برای کی می سراییم؟

یک توجیه خنده دار هم بین ماها باب شده که می گوییم  بزرگ که شدند خودشان لری یاد می گیرند بله تا من و توی گویشور لر زنده ایم یک لری ضعیف شده نحیف یاد می گیرند ولی دو نسل دیگر که لرزبانی وجود ندارد از کجا یاد می گیرند.

افسوس که هیچگاه ندیدیم  برخی شعرای معروف لر در روز #زبان_مادری مطلبی بنویسند به مناسبت محروم ماندن از حق قانونی  آموزش  زبان مادری در اوایل مهر چیزی بنویسند شاید هم می ترسند که دیگر  لوح تقدیری در برخی مراسمات به آنها اهداء نشود. در مورد اینکه چرا لرها سخن گفتن با  زبان مادری با فرزندان خود را سه طلاقه کرده اند شعری بگویند فریادی بزنند اعتراضی بکنند. هرچند این وظیفه همه است ولی وظیفه شعراء در این باب بیشتر و سنگین تر و سنگر وظیفه شناسی شان خالیتر از همه است الا تعداد معدودی از آنها.

هیچ قومی به اندازه لر زبان مادری خود را #زنده_به_گور نکرد. زنده به گور کردن فقط زنده به گور کردن دختران نیست.

نویسنده: ؟

هویت خواهی گمشده ی قوم لر

? بیداری هویت لُری در عراق

در تصویر یک همتبار لُر فیلی عراق  با دست چپ کلمه ی کرد را به معنای جعلی بودن هویت کرد فیلی پوشانده و با دست راست نماد انگشتی لُری را جایگزین کرده است .

کاشت بلوط

طمع انسان باعث نابودی محیط زیست میشود.

در فصل رسیدن #بلوط حریصانه آن را نچینیم و سهمی برای جانوران و ریزش و رویش مجدد آن قائل باشیم.

بلوط سهم تمام زاگرس است.

 

#کاشت_بلوط ?

 

الان فصل ریزش بلوط است چاله ای 20 سانتیمتری بکنید ، کمی خاک نرم زیر بلوط و 5 سانتیمتر روی بلوط بریزید و بکارید.

 

یا میتوان آن را بین شکاف سنگ ها قرار داد و 2 مشت خاک روی آن ریخت بدین گونه بذر از آب و رطوبت آنجا استفاده میکند.

 

#بلوط_سهم_تمام_زاگرس_است

منبع : وبلاگ زز و من

?????

من لرم

من لرم

ثروتمندی فقیر

نشسته بر ذخایر بزرگ نفت و گاز ایران

غوطه ور در فقر و نداری

من لرم

وارث بلوط و دز

میراث دار کارون و کرخه

اما سرشار از نداری

من لرم

نشسته بر ثروتی که من سهمی ندارم

دستان پدرم تاول از کارگری در غربت

و پای دخترم برهنه از کفش،

من بلوطم که خشکید

من نفتم که بردید

و آبی که خوردید

مرا هیچ ، مپندارید،آنگونه که پنداشتید

بلوطم را ، آبم را

نفت و گازم را میخواهم

برای کودک پابرهنه

برای تاول دستان پدرم

برای آینده فرزندان برادرم

من وارث زاگرسم

مرا نخشکانید.

برگرفته شده از وبلاگ زز و من

 

 

هل هل کوسه (نیایش باران)

هَل هَله  کوسه یا مراسم طلب باران یکی از آیین های نمایشی در میان بختیاری هاست ،انجام مراسم هل هل کوسه یا کوسه گردانی، نشانه ای از غلبه ی مردم بر خشکسالی است.

در سالیان گذشته در میان بختیاریها وقتی باران نمی بارید یک مراسم را انجام میدادند تا باران ببارد که به این مراسم (هل هل کوسه)میگفتن یک نفر را به عنوان کوسه انتخاب کرده  و  به  شکل دیوی آراسته ،صورت او را سیاه نموده ،دو شاخ  به همراه ریشی از  پشم بر سر و صورت او نصب نموده ،بر تن او لباسی کریه  پوشانده و زنگوله ی بزرگی به گردن یا چوب دستی او آویزان می کردن ویک طناب به کمرش  می بستن ویک نفر هم طناب را میگرفت وچندین نفر هم بدنبالش به راه می افتادن وبه درب منازل و  سیاه چادر های اطراف می رفتن در مسیر راه و سیاهی شب این اشعار رو که با آواز و سرو صدای زنگوله کوسه نواخته می شد همه با هم تکرار می کردند:

(هل هل هلونه امر خدا بارونه

هَل هَل هَلونَه

خدا بزن بارونَه

خدا بزن تو بارون

سی دِلِ گله دارون

خدا بزن تو بارون

زِ راستِ غله دارون)

اهالی خانه ها معمولا با کاسه ای آرد یا هدیه های دیگر  مثل قند،چای،خرما  یا پول جلو می آمدن و  در همین فاصله که هدایا رو به آنها می دادن یکی دیگر از اعضای خانواده  کوسه و گروه  رو غافلگیر کرده و به آنها آپ می پاشیدن.

پس از این که همه ی خانه ها را سرزدند، از آرد جمع آوری شده نان بزرگی(گرده) که دارای قطر قابل ملاحظه ای است می پزند. در درون خمیر گرده قبل از پختن،یک دانه مهره ی قرمز رنگ فروبرده به طوری که طبخ کننده نیز از این عمل یعنی قرار دادن مهره، بی اطلاع است. پش از پخته شدن، نان را بین اعضا تقسیم کرده، مهره ی قرمز در نان سهم هرکسی پیدا شد، به صورت نمایشی و نمادین شروع به کتک زدن او می کنند تا آن که شخصی از ریش سفیدان ضمانت می کند. ضامن بعد از خواندن نماز و دعا از خداوند می خواهد که او را در مقابل این جمعیت روسفید نموده و باران رحمتش را عطا فرماید.

بنا به گفته های بزرگان بختیاری که اینجور چیزها راتجربه کرده اند میگویند که تا این مراسم را انجام میدادند باران می بارید.

نخستین بار توسط شادروان ولی محمدی علاسوند از موسسان سینمای جوان، در دهه ی ۱۳۵۰ از انجام مراسم هل هل کوسه، یک فیلم مستند ساخته شد.